معرفی کتاب

جایی برای شناختن کتاب ها

معرفی کتاب

جایی برای شناختن کتاب ها

معرفی کتاب قصه گوی جنگل سیاه : 

 

نویسنده : کریستین مک‌کی هایدکر 

 

مترجم : محمد عباس‌آبادی 

 

نشر : پرتقال 

 

تا حالا خودتون رو جای یک حیوون مثلا یک روباه قرار دادین؟

اگه به عنوان یک روباه گیر آدما بیفتین چیکار می‌کنین؟ اگه آدما شما رو بکشن و براتون تله بزارن چیکار می‌کنین؟ یا اگه پدرتون به خاطر ضعف هایی که دارین بخواد شما رو بکشه چیکار می‌کنین؟ یا اگه معلمتون بهتون حمله کنه؟

خب این کتاب ماجرای دو تا توله روباه به نام میا و یولی رو روایت می‌کنه یک روز معلم میا به خاطر بیماری که گرفته به میا و خواهر و برادر هاش حمله می‌کنه و اونا رو گاز می‌گیره و بیماری رو به اونا هم منتقل می‌کنه (تقریبا میشه گفت زامبی خودمون) ولی خوشبختانه میا جون سالم به در می‌بره و با مامانش فرار می‌کنن ولی طولی نمی‌کشه که میا دست یک آدم می‌افته که قصد کشتنش رو داره از اون طرف سر و کله‌ی پدر یولی که فکر می‌کرد مرده پیدا میشه و چون یولی سه پنجه داره میخواد از شرش خلاص شه ولی یولی فرار می‌کنه و میا رو پیدا می‌کنه و میا رو از دست آدما نجات میده ولی این دو توله روباه هنوز از اتفاقاتی که انتظارشون رو می‌کشن خبر ندارن...

صفحه به صفحه‌ این کتاب شما رو جذب می‌کنه که ادامه داستان رو بخونین و پیشنهاد می‌کنم خوندن این کتاب رو به هیچ وجه از دست ندین و حتما برین سراغش و بخونینش.

معرفی کتاب مغازه‌ی خودکشی : 

 

نویسنده : ژان تولی

 

مترجم : احسان کرم‌ویسی

 

نشر : چشمه

 

خلاصه کتاب : این کتاب یک فانتزی سیاهِ که تو زمان و مکان نامعلومی اتفاق می‌افته خانواده تواچ یک مغازه‌ی خودکشی دارن که توش هر چیزی برای خودکشی پیدا میشه افراد زیادی به این مغازه میان و میرن و دیگه هرگز برنمی‌گردن اما اوضاع از روزی تغییر می‌کنه که بچه‌ی سوم خانواده تواچ به دنیا میاد اون بر‌ خلاف خواهر و برادرش که افسردن احساس شادی می‌کنه و می‌خنده و خوشحالی می‌کنه خانواده تواچ اولا به خاطر داشتن همچین بچه‌ای احساس شرم می‌کردن ولی بعد همین بچه رفته رفته زندگیشون رو تغییر می‌ده و این رمان با یک اتفاق شوکه کننده و غیر قابل پیش بینی تموم میشه و اسم شخصیت هایی که تو این رمان نام برده شدن اسم مهم‌ترین چهره های ادبی و هنری هست که خودشون رو کشتن و این رمان یکی از رمان هایی هست که پیشنهاد می‌کنم حتما بخونین.
 

 

 معرفی کتاب آوازی برای یک نهنگ :

 

نویسنده : لین کلی 

 

مترجم : زهرا هدایتی 

 

نشر : پرتقال 

 

خلاصه کتاب : این کتاب ماجرای یک دختر ناشنواست که به تعمیر رادیو های قدیمی خیلی علاقه داره (دستش رو روی رادیو قرار میده و وقتی لرزش رادیو رو زیر دست هاش حس می کنه مطمئن میشه که رادیو رو درست کرده که این مهارتش در آینده خیلی به دردش می خوره.)و به یک مدرسه‌ی عادی میره و تنها دختر ناشنوا تو مدرسه اینه برای همین کمی احساس تنهایی می کنه این دختر یک روز توسط معلمشون با یک نهنگ آشنا میشه و میره در مورد این نهنگ تحقیق می کنه و می بینه که آواز این نهنگ با بقیه نهنگ ها متفاوته برای همین نمی تونه با اون یکی نهنگ ها ارتباط برقرار بکنه و تنهاست. این دختر یک جور هایی این نهنگ رو درک می کنه و میاد یک موسیقی شبیه آواز خود این نهنگ میسازه (البته ناگفته نماند که خودش دست تنها موسیقی رو نمی‌سازه.) و این آواز رو به منطقه‌ی حفاظت شده می فرسته اونجا قبول می کنن که وقتی نهنگ اومد تا ردیاب بهش وصل کنن آواز رو هم پخش کنن ولی این دختر دوست داشت بره و خودش نهنگ رو از نزدیک ببینه اما چون راه درازی در پیش داشت مامان و باباش موافقت نکردن و این دختر و مادربزرگش نقشه کشیدن و خودشون سوار کشتی شدن تا برن منطقه‌ی حفاظت شده ...

 

این کتاب رو به همه‌ی نوجوان های بالای دوازده سال پیشنهاد می کنم بخونن.

 

 

 

 

معرفی کتاب ملت عشق :

 

نویسنده : الیف شافاک

 

مترجم : ارسلان فصیحی 

 

نشر : قفنوس

 

 خلاصه کتاب : این کتاب داستان زنی هست که میخواد رمان ملت عشق رو ویراستاری بکنه این زن خیلی وقته که طعم عشق رو نچشیده و تو زندگی بیشتر به قواعد و نظم اهمیت میده تا عشق و ما در اوایل رمان می بینیم که این زن با دخترش به خاطر اینکه عاشق یک پسری شده و میخواد باهاش ازدواج کنه سر این موضوع دعوا می کنه ولی وقتی رمان ملت عشق رو می خونه و با نویسنده این رمان آشنا میشه و شروع می کنه با اون حرف می زنه خودش عاشق اون میشه و ...

این رمان علاوه بر اینکه داستان این زن رو روایت می کرد داستان رمان ملت عشق رو هم روایت می کرد که رمان ملت عشق داستان دوستی شمس و مولوی بود شمس خیلی وقت بود دنبال یک رفیق و همراز می گشت شمس مدام در حال سفر بود چون به دنبال حق بود و طی این سفر ها فهمیده بود که حق یک جا نیست بلکه همه جاست و هر لحظه پیش همه‌ی ماست شمس زمانی که تو یک خانقاه اقامت می کرد به اسناد اونجا یعنی بابا زمان یک نامه‌ای می رسه که میگه یک خلا تو وجود مولوی هست که فقط با یک رفیق میشه پرش کرد بعد یک ماجرا هایی بالاخره شمس راه می افته تا بره پیش مولوی و ...

 

نظر خودم در مورد کتاب ملت عشق : تو این کتاب من از شخصیت شمس خیلی خوشم اومد و این کتاب خیلی چیزا به من یاد داد و نکته دیگه در مورد این کتاب اینه که چند تا راوی داره که داستان رو تعریف می کنن و پیش می برن و به نظرم کتاب خیلی خوبی هست و پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخونین.